انواع قراردادها: قسمت دوم

در قسمت اول گفتیم پیکره دانش مدیریت پروژه (PMBOK) قراردادها را بر اساس میزان تسهیم ریسک میان کارفرما (خریدار) و پیمانکار (فروشنده) به سه دسته «قیمت ثابت»، «بازپرداخت هزینه»، و «حق‌العمل کاری» تقیسم می‌کند. در این قسمت با تایپ‌های مختلف هر کدام از دسته‌های یاد شده آشنا خواهیم شد.

انواع قراردادهای قیمت ثابت

قراردادهای قیمت ثابت

قراردادهای «قیمت ثابت» به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  • قیمت ثابت مقطوع (Firm Fixed Price) یا (FFP)
  • قیمت ثابت با اجرت انگیزشی (Fixed Price with Incentive Fee) یا (FPIF)
  • قیمت ثابت با نرخ تعدیل (Fixed Price Economic with Price Adjustment) یا (FPEPA)

قرارداد قیمت ثابت مقطوع

قیمت ثابت مقطوع به این معنی‌ست که در این نوع قرادادها تنها یک قیمت کل وجود دارد. مثلاً 1,000,000 دلار و خبری از افزایش یا کاهش قیمت، نظام انگیزشی، تشویق و مانند اینها نیست. در قراردادهای «قیمت ثابت»، قرارداد قیمت ثابت مقطوع متداول‌ترین نوع است. این نوع قرارداد در میان سازمان‌های خریدار/کارفرما بسیار محبوب است. زیرا در ابتدای کار بسته می‌شود و تا زمانی که گستره کارها تغییر نکند، قابل تغییر نیست. هر افزایش هزینه‌ای به علت ضعف عملکرد، متوجه فروشنده خواهد بود که متعهد به تکمیل پروژه است.

قرارداد قیمت ثابت با اجرت انگیزشی

اجرت انگیزشی بر خلاف پاداش (یا اجرت تشویقی) می‌تواند هم مثبت باشد و هم منفی، یعنی تشویق و تنبیه. مثلاً قیمت کل 1,100,000 دلار. به علاوه 10,000 دلار پاداش برای پیمانکار به ازای هر ماه که پروژه را زودتر به اتمام برساند. همین مبلغ می‌تواند به عنوان منفی هم باشد و به عنوان جریمه دیرکرد ماهیانه در نظر گرفته شود. البته به شرطی که شاخص‌های انگیزشی را از همان ابتدای پروژه تنظیم کنیم. معمولاً این شاخص‌ها از جنس هزینه، زمان، یا عملکرد فنی فروشنده‌اند. اهداف عملکردی در ابتدای کار تعیین می‌شوند و قیمت نهایی پروژه پس از اتمام تمام کارها بر اساس عملکرد فروشنده تعیین می‌گردد. همچنین، در این نوع قراردادها یک «سقف قیمت» مقرر می‌گردد و تمامی هزینه‌های فراتر از آن بر عهده فروشنده است که متعهد گردیده پروژه را به اتمام برساند.

قرارداد قیمت ثابت با نرخ تعدیل

نرخ تعدیل می‌تواند مثبت یا منفی باشد. یعنی ممکن است قیمت یک سری آیتم‌ها را افزایش دهیم و قیمت یک سری را کاهش. به عنوان مثال، قیمت کل 1,100,000 دلار به علاوه x (افزایش قیمت در سال دوم). استاندارد PMBOK پیشنهاد می‌کند در قرادادهای بلند-مدت (بیش از یک سال)، به دلیل مسائلی مثل تورم و آخرین قیمت‌های بازار، لازم است به عنوان مثال انتهای هر سال، قیمت‌ها را بازتنظیم کنیم. دو طرف قرارداد، یعنی خریدار و فروشنده، طی مذاکره مشترک، با هم مثبت یا منفی بودن نرخ تعدیل هر کدام از آیتم‌ها را مشخص ‌می‌کنند. این هم به نفع خریدار است و هم به نفع فروشنده، چون ریسک هر دو را کاهش می‌دهد. این نوع قرارداد در مواردی استفاده می‌شود که دوره عملکرد فروشنده چندین سال به طول می‌انجامد، همانطور که در بسیاری از روابط بلند-مدت مدنظر است.

مقررات ویژه‌ای برای تعدیل‌های نهایی از پیش تعیین شده در قیمت قرارداد با توجه به تغییر شرایطی مانند تورم، یا افزایش هزینه‌ها به دلیل افزایش قیمت کالاهای خاص، در نظر گرفته می‌شوند. در بند مربوط به نرخ تعدیل باید شاخص مالی قابل اتکا و محاسبه‌ای مشخص شود تا برای تعدیل دقیق قیمت نهایی مورد استفاده قرار گیرد. همانطور که گفته شد، هدف از این نوع قرارداد محافظت از هر دوی فروشنده و خریدار در مقابل شرایط خارجی خارج از کنترل‌ آنهاست.

توجه

در کشورهایی که نرخ تورم و نوسانات قیمت بسیار بالاست، حتی دولت‌ها فهرست بها را به صورت، ماهیانه، سه ماه یکبار یا… تعدیل می‌کنند. این واقعیت که دولتی برای پروژه‌هایش با چنان پیچیدگی زیاد و ابعاد بزرگی هر سه ماه قیمت‌ها را تعدیل می‌کند، می‌تواند بیانگر این باشد که پروژه‌های کوچکتر برای کاهش ریسک هزینه‌ها حتی باید روزانه یا هفتگی نرخ‌ها را تعدیل کنند. در چنین کشورهایی، نرخ تعدیل نه الزاماً در قراردادهای بلند-مدت، که حتی در قرادادهای کوتاه-مدت و جاری نیز لحاظ می‌شود. مانند بقیه انواع قراردادهای «قیمت ثابت»، بیشترین ریسک این نوع قرارداد به پای فروشنده است. قیمت در ابتدا بسته شده و اگر هزینه‌ها افزایش یافت فروشنده موظف به تأمین آنهاست.

انواع قراردادهای بازپرداخت هزینه

قراردادهای بازپرداخت هزینه

سه نوع رایج‌تر قراردادهای «بازپرداخت هزینه» عبارتند از:

  • بازپرداخت هزینه با اجرت ثابت (Cost Plus Fixed Fee) یا (CPFF)
  • بازپرداخت هزینه با اجرت انگیزشی (Cost Plus Incentive Fee) یا (CPIF)
  • بازپرداخت هزینه به همراه پاداش (Cost Plus Award Fee) یا (CPAF)

قرارداد بازپرداخت هزینه با اجرت ثابت

در این نوع قرارداد، کارفرما اجرت ثابتی را علاوه بر تمامی هزینه‌های مجاز انجام شده توسط پیمانکار به او پرداخت می‌کند. اجرت ثابت، به صورت درصدی از هزینه‌های برآوردشده‌ی آغازین پروژه محاسبه می‌گردد. هزینه پایه در ابتدای کار مشخص است که ممکن است در طول کار کم یا زیاد گردد. ولی این تغییرات در هزینه پایه، تفاوتی در فی یا اجرت پیمانکار ایجاد نمی‌کند. این نوع قرارداد، پرکاربردترین و معروفترین قرارداد از نوع «بازپرداخت هزینه» است.

همانطور که گفته شد، اجرت این نوع قراردادها به صورت نرخ ثابت در ابتدای کار تعریف و تنها بابت کارهای تکمیل شده پرداخت می‌شود. این اجرت با بالا یا پایین رفتن هزینه یا بسته به عملکرد فروشنده تغییر نمی‌کند. مگر اینکه گستره پروژه تغییر کند و چیزی فراتر از گستره اولیه‌ای که تعریف کرده بودیم به آن اضافه گردد. در میان انواع قراردادهای بازپرداخت هزینه، قرارداد با اجرت ثابت کمترین ریسک را برای خریدار دارد. اما همچنان ریسکش برای خریدار بالاست. چون فروشنده هر چقدر هزینه کند، خریدار باید پرداخت کند و همواره ریسک آن وجود دارد که فروشنده صورت‌حسابهای نادرستی (از نظر حجم کار، قیمت‌ها، و…) برای خریدار صادر کند.

قرارداد بازپرداخت هزینه با اجرت انگیزشی

در این نوع قرارداد، کارفرما تمام هزینه‌های مجازی که پیمانکار می‌کند را به وی می‌پردازد و علاوه بر اجرت ثابت از پیش تعیین شده، اجرتی انگیزشی را هم بسته به عملکرد پیمانکار به او پرداخت می‌کند. کارفرما شاخص‌های عملکردی‌ای را تعریف می‌کند و در صورتی که پیمانکار موفق شود آنها را محقق سازد، اجرت انگیزشی را دریافت خواهد کرد. در این نوع از قرادادهای بازپرداخت هزینه، اجرت انگیزشی می‌تواند از جنس شاخص‌های زمان، هزینه، کیفیت و امثالهم باشد.

مثلاً اگر به عنوان کارفرما، هزینه را به عنوان شاخص ارزیابی عملکرد در نظر بگیریم یعنی چه؟ یعنی فرضاً به پیمانکارمان بگوییم به ازای هر 1000 دلاری که از قیمت پایه کمتر هزینه کردی، x درصدش را (که حجم بیشتری است، مثلاً %80) من برمی‌دارم و y درصدش را (که حجم کمتری است، مثلاً %20) تو. برعکس، اگر هزینه‌ها از قیمت پایه بیشتر شد، به ازای هر 1000 دلار افزایش هزینه، من x درصدش را پرداخت می‌کنم و y درصدش را خودت باید پرداخت کنی.

همانطور که گفته شد، اجرت انگیزشی می‌تواند مثبت یا منفی باشد. اما الزاماً در همه قرادادها هر دو حالت به کار گرفته نمی‌شود. ملاک آن چیزی است که طرفین توافق کنند. پس، فهمیدیم در این نوع از قراردادها، در حالتی که اجرت انگیزشی از جنس هزینه باشد، معمولاً یک «نسبت مشارکت» یا «تسهیم» داریم که به صورت x-y بیانش می‌کنیم. x نسبت خریدار و y نسبت فروشنده است و معمولاً هم به آن «نسبت خریدار-فروشنده» می‌گویند.

قرارداد بازپرداخت هزینه به همراه پاداش

در این نوع قرارداد پاداش جایگزین اجرت انگیزشی می‌شود. فرق این قرارداد با نوع قبلی (اجرت انگیزشی) در این است که در قرارداد بازپرداخت هزینه به همراه پاداش، کارفرما هر آنچه که پیمانکار هزینه کند (هزینه‌های قانونی و مجاز) به علاوه‌ی اجرت ثابت را به او پرداخت می‌کند. اما معمولاً در این نوع قرارداد مبلغ پاداش مبلغی غیر قابل اغماض است. این پاداش که اکثریت مبلغ اجرت را تشکیل می‌دهد، در چشم پیمانکار مبلغی‌ست که به این خاطر تمایل پیدا کرده این قرارداد را با کارفرما ببندد. مثلاً %5 یا %10 مبلغ کل قرارداد که اصلاً عدد کمی نیست. به ویژه در پروژه های پیمانکاری که سود کل پروژه ممکن است 5، 10، یا 15 درصد باشد، این مبلغ می‌تواند بسیار چشمگیر باشد.

تفاوتها با قرارداد اجرت انگیزشی

پس تفاوت ظاهری قرارداد بازپرداخت هزینه به همراه پاداش با قرارداد بازپرداخت هزینه با اجرت انگیزشی در این است که در اولی پاداش همواره مثبت است. اما در دومی اجرت انگیزشی می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد. اما تفاوت اصلی این نیست. تفاوت اصلی در این است که در قراردادهای با اجرت انگیزشی، شاخص‌ها عینی، مشهود و قابل اندازه‌گیری‌ست (Objective)، اما در قراردادهای همراه با پاداش، معیارهای عملکردی غیرعینی، قضاوتی‌ و غیر قابل اندازه‌گیری‌ست (Subjective)؛ آن هم قضاوت خریدار از عملکرد فروشنده.

مبلغ پاداش انحصاراً بر اساس قضاوت خریدار از عملکرد فروشنده تعیین می‌شود. مثلاً در این نوع قراردادها می‌نویسند در صورت رضایت کارفرما از عملکرد پیمانکار، تا سقف %5 پاداش به پیمانکار قابل تخصیص می‌باشد. در انتهای کار، اگر خریدار از عملکرد فروشنده و تحویل‌شدنی‌های پروژه خشنود باشد می‌تواند به بخش مالی دستور دهد مثلاً %2 یا %3 (تا سقف %5) از مبلغ کل قرارداد را به عنوان پاداش به حساب فروشنده واریز کند. در عین حال این امکان نیز وجود دارد که هیچ پاداشی نپردازد. چون شاخص، شاخص قضاوتی‌ست و این امکان وجود دارد که آن میزان از رضایت کارفرما حاصل نشده باشد تا مجاب به پرداخت پاداش شود. غالباً این نوع قرادادها قابل استیناف و طرح دعوی در دادگاه و یا در حضور خریدار نیست.

نکته

آیا می‌تونیم یک قراداد بازپرداخت هزینه با اجرت انگیزشی به همراه پاداش (CPIFAF) داشته باشیم؟ قطعاً می‌توانیم. استاندارد PMBOK جهت سهولت در آموزش، ناگزیر از تفکیک و بیان مجزای هر کدام از حالات است. بدیهی‌ست که در دنیای واقعی می‌توان از هر ترکیبی از این حالات مجزا استفاده کرد.

اما نوع چهارمی از قراردادهای «بازپرداخت هزینه» نیز وجود دارد که امروزه ندرتاً مورد استفاده قرار می‌گیرد:

  • بازپرداخت هزینه به همراه درصدی از هزینه (Cost Plus Percentage of Cost) یا (CPPC)

قرارداد بازپرداخت هزینه با درصدی از هزینه

نوعی از قرارداد بازپرداخت هزینه هست که در نسخه‌های قبل‌تر استاندارد PMBOK وجود داشت. اما در نسخه‌های مؤخر حذف شده است. به این خاطر که امروزه به ندرت در دنیا استفاده می‌شود. اما بر خلاف رویه معمول در دنیا، در کشور ما، این نوع از قرارداد از قضا خیلی هم زیاد مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این قرارداد که بازپرداخت هزینه به همراه درصدی از هزینه نام دارد، علاوه بر تمامی هزینه‌های قانونی و مجاز که توسط کارفرما به پیمانکار بازپرداخت می‌شود. فی یا اجرتی نیز به پیمانکار پرداخت می‌شود، که رقم آن درصدی از مجموع هزینه‌‌هایی‌ست که در پروژه صرف شده.

اما چرا این قراردادها تقریباً منسوخ شده یا حداقل استاندارد PMBOK دیگر در مورد آن‌ها حرفی نمی‌زند؟ چون در این حالت، پیمانکار نه تنها علاقه‌ی چندانی به کنترل هزینه ندارد. بلکه اتفاقاً تمایل دارد هزینه بالاتر نیز برود. به عنوان مثال، برای خرید هر کدام از اقلام مورد نیاز اجرای پروژه، اگر چند گزینه پیش رویش باشد، تمایل به خرید گزینه گرانتر خواهد داشت. چون درصدی از آن هزینه اجرت خودش خواهد شد. این مسأله آفتِ قراردادهای CPPC است که موجب شده در این نوع قراردادها ریسک خریدار به اوج خودش برسد.

نوع قراردادهزینهاجرت ثابتسایر مبالغ
با اجرت ثابت (CPFF)
با اجرت انگیزشی (CPIF)اجرت انگیزشی (+/-)
با پاداش (CPAF)پاداش (+)
با درصدی از هزینه (CPPC)اجرتی برابر با درصدی از پروژه
مقایسه انواع قراردادهای بازپرداخت هزینه
انواع قراردادهای حق‌العمل کاری

قراردادهای حق‌العمل کاری

این نوع قراردادها به دو دسته تقسیم می‌شوند:

  • زمان و مواد (Time and Materials)
  • قیمت واحد / فهرست بهایی (Unit Price)

قراردادهای زمان و مواد

یک نمونه از قراردادهای حق‌العمل کاری، قرارداد «زمان و مواد» است. به عنوان مثال با استادکاری قرارداد می‌کنید تا اتاقی را برایتان پی‌ریزی، اسکلت‌بندی و دیوارچینی کند. مقرر می‌گردد هزینه کارش را بر اساس نفر-ساعت یا نفر-روز به علاوه‌ی هزینه مواد مورد نیاز به ازای هر کیلوگرم، مترمربع، تن و مانند آنها را به او پرداخت کنید. پس هزینه نفر-ساعت و هزینه مواد مورد نیاز بر اساس واحد فیکس شده، اما احجام فیکس نشده.

قراردادهای قیمت واحد

نوع دیگری از قراردادهای حق‌العمل کاری، قرارداد «قیمت واحد» است. از آنجایی که قیمت واحد در این قراردادها ثابت است، به آنها «قیمت واحد» (Unit Price) یا «فهرست بهایی» نیز می‌گویند. به عنوان مثال، مشاوری را با هزینه ثابت به ازای هر نفر-ساعت استخدام می‌کنید. قرار است او در زمینه‌های y ، x و z به شما مشاوره دهد. برآورد دقیقی از اینکه چند نفر-ساعت به او احتیاج دارید ندارید. اما به او می‌گویید به مدت 12 ماه، ماهیانه حدوداً 100 ساعت برایتان وقت بگذارد. قرادادهای مشاوره‌ای از این دست، عموماً به صورت قیمت واحد بسته می‌شود.

تسهیم ریسک

در قراردادهای «حق‌العمل کاری»، ریسک بین خریدار و فروشنده تقسیم می‌شود. ریسک خریدار این است که احجام فیکس نشده. در نتیجه ممکن است فروشنده خیلی انگیزه‌ای برای کنترل احجام نداشته باشد. مثلاً مشاوری که استخدام کردید ممکن است اتفاقاً تمایل داشته باشد که نفر-ساعت از میزان تقریبی مورد توافق اولیه بیشتر هم بشود. ریسک فروشنده این است که قیمت واحد را فیکس کرده. اگر مثلاً قیمت آهن، آجر یا … بالا برود، از آنجایی که قیمت واحد فیکس شده، او باید مابه‌التفاوت را از جیب خود پرداخت کند. پس، در قرادادهای «حق‌العمل کاری» ریسک بینابینی‌ست (50-50).

در این نوع قرادادها، خریدار، معمولاً برای اینکه ریسک خودش را کم کند، بندی را قید می‌کند مبنی بر اینکه قیمت یا حجم کار یا نفر-ساعت از مقدار مشخصی فراتر نرود. مثلاً به مشاور می‌گوید در هر ماه بیشتر از 100 ساعت کارت نزن که پولش را نمی‌دهم. با این روش مقداری هزینه‌ها را محدود و کنترل و از رشد بی‌رویه آنها جلوگیری می‌کند.

نتیجه‌گیری

طبق آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم قراردادهای «حق‌العمل کاری»، ترکیبی از قرادادهای «قیمت ثابت» و «بازپرداخت هزینه» هستند که جنبه‌هایی از هر کدام را در خود دارند. این نوع قراردادها اغلب برای افزایش کارکنان، بکارگیری متخصصان، یا هر نوع پشتیبانی بیرونی، وقتیکه نمی‌توان به سرعت «بیانیه کار» (Statement of Work (SOW)) دقیقی تعیین کرد، بکار گرفته می‌شود. همچنین، در قرارداد «حق‌العمل کاری»، قیمت کل توافق و مقدار دقیق آیتم‌های تحویل شدنی ممکن است توسط خریدار در زمان اعطای قرارداد معین نشود. در پایان، انواع قراردادها را در جدول زیر با یکدیگر مقایسه می‌کنیم:

جدول مقایسه انواع قراردادها
مقایسه انواع قراردادها

همانطور که می‌بینید، جدول فوق طیف قراردادها و میزان ریسک خریدار و فروشنده برای هر کدام را نشان می‌دهد. در قرارداد CPPC، بیشترین ریسک مربوط به خریدار و کمترین ریسک مربوط به فروشنده است. رفته رفته از چپ به راست ریسک خریدار کم و ریسک فروشنده افزایش می‌یابد تا در قرارداد FFP ریسک خریدار به حداقل و ریسک فروشنده به حداکثر می‌رسد. طبق این جدول، مشاهده می‌کنیم، زمانی که اطلاعاتمان کم است (یعنی میزان عدم قطعیت بالاست)، غالباً مجبور به عقد قرارداهای «بازپرداخت هزینه» می‌شویم. وقتی اطلاعاتمان بینابینی‌ست، معمولاً به سراغ قراردادهای «حق‌العمل کاری» می‌رویم، و هنگامی که اطلاعاتمان، کامل و در نتیجه عدم قطعیت پایین است به سراغ قراردادهای «قیمت ثابت» می‌رویم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالای صفحه بردن